شما موافق تعطیلی کشاورزی در ایران هستید یا مخالف آن؟ میشود بهراحتی پاسخ شما را حدس زد. بسته به اینکه از منظر اقتضائات اکولوژیک و زیستمحیطی به ماجرا نگاه میکنید یا از منظر مصالح اجتنابناپذیر اقتصادی و سیاسی.
بدیهی است برای اهل سیاست، بهویژه دولتمردان، تعطیلی کشاورزی ناممکن مینماید؛ مگر میشود پیامدهای چنین تصمیم دشواری را کنترل کرد؟ روستاییان و کشاورزان و دامداران وفادارترین رأیدهندگان هستند از منظر اقتصاد، کار حتی دشوارتر است؛ در همین کشاورزی ورشکسته رانتخوارِ زیانبار، همین الان میلیونها ایرانی مستقیم و غیرمستقیم دارند ارتزاق میکنند. در وانفسای سقوط قیمت نفت و آثار تحریمها و…، دولت هماکنون هم توانی برای سرمایهگذاری در حوزه اشتغال که هیچ، حتی عملا امکانی هم برای حفظ بسیاری از فرصتهای شغلی موجود ندارد، پس چگونه میتواند به خیل میلیونها بیکار، میلیونها بیکار دیگر اضافه کند؟ اما اگر اکولوژیک نگاه کنیم، ماجرا بس متفاوت میشود.
داستان خشکیدگی ایران را همه شنیدهاند. دیرتر از همه سرانجام هفته گذشته، وزارت نیرو تأیید کرد که آنچه در این سالها رخ داده نه یک خشکسالی موقت، بلکه یک نوع تغییر اقلیم است. در این وضعیت تازه، دمای ایران تاکنون یک درجه سانتیگراد گرمتر شده و تا نزدیک به ١۵ سال دیگر، یعنی سال ٢٠٣٠ میلادی، این مقدار به دو درجه خواهد رسید. بارش نیز که تاکنون حدود پانزده درصد کاهش داشته (متوسط بارش در ایران از ٢۵٠ میلیمتر به ٢٠۵ میلیمتر رسیده است)، تا سال ٢٠٣٠ به حجمی بین بیست تا سی درصد کمتر از وضعیت نرمال و معمول خواهد رسید.
اینها پیشبینی وضعیت اقلیم ایران در دو، سه سال آینده نیست. اینها تغییرات برگشتناپذیر و قطعی اقلیم ایران است. این تغییر را داشته باشید تا برسیم به وضعیت موجود منابع آب ایران. جز آنکه مصرف بیرویه (استفاده نود درصدی از بارشهای دریافتی بهجای استاندارد چهل درصدی) عملا آبی برای استفاده طبیعت باقی نگذاشته، بهرهبرداری حریصانه از منابع آب زیرزمینی هم باعث شده در کمتر از سی سال، هفتاد درصدِ حجم این آبها مصرف شود و اعلام شده با تداوم وضعیت موجود بین چهارده ماه تا دو سال دیگر، عملا هیچ آبی در ذخایر و سفرههای زیرزمینی ایران باقی نخواهد ماند. این حجم مصرف و این حجم کاهش منابع آب را ضرب کنید در خشکیدگی متعاقب و افزایش دما و کاهش بارش. نکته فقط این نیست که باید منابع آب باقیمانده را جیرهبندی کرد تا در سالهای دشوار پیشِرو (و البته خیلینزدیک و نهچنداندور)، مملکت دچار تشنگی و تنش نشود، مسئله بزرگتر این است که حذف طبیعت از فهرست مصرفکنندگان آب! ایران را وارد یک قهقرای برگشتناپذیر جغرافیایی میکند. خالیشدن کامل سفرههای آب زیرزمینی وقتی همراه میشود با افزایش دما و کاهش بارش، پدیده فرونشست و کلوخیدن دشتها را ایجاد میکند. مثال مشهورش اسفنجی است که زیر آفتاب مانده. یک اسفنج همیشه میتواند آب جذب کند و دوباره آن را پس بدهد، اما اگر اسفنج مدتی طولانی زیر آفتاب بماند، چروکیده شده و بافتی سخت و بدون منفذ پیدا میکند.
چنین اسفنجی دیگر نخواهد توانست آب به خود جذب کند. این همان وضعیتی است که تاکنون نیمی از دشتهای ایران دچار آن شدهاند؛ یعنی ٣٠٠ دشتی که ابتدای پاییز گذشته، کشاورزی در آنها ممنوع اعلام شد. ادامه مصرف آب طبق روال موجود همه دشتهای ایران را دچار قهقرای کلوخیدگی میکند. دشتهای کلوخیده دیگر هرگز توان زادآوری نخواهند داشت. اگر حتی در آینده بخت خفته ایران بیدار شود و دوباره سالهای تَرسالی فرا برسد. مثل این گسترههای وسیع دشت کویر و لوت که صدها سال است به مرگ بیولوژیک دچار شدهاند. چاره کار ساده است: باید استفاده از آبهای زیرزمینی متوقف شده و بهرهبرداری از بارشهای جوی نیز به حداکثر استاندارد جهانی، یعنی چهل درصد محدود شود. به این شکل هم ذخایر استراتژیک آب شیرین برای سالهای خشکتر پیشِرو جیرهبندی میشود و هم از مرگ دشتهای باقیمانده جلوگیری خواهد شد. اجرای چنین تصمیمی عملا به معنای تعطیلی بخش عمده کشاورزی ایران است، اما کو مَرد رهی که باشدش دل چون بیشه شیرخیز انبوه؟ وزارت نیرو میگوید قیمت هر مترمکعب آب در ایران ١٠ هزار تومان است.
بهعبارتی ١٠ تومان برای هر لیتر، اما این قیمت، البته ارزش واقعی آب را دربرنمیگیرد، بلکه فقط شامل هزینه ذخیرهسازی و انتقال آب است. برای محاسبه ارزش واقعی آب در شرایط کنونی ایران باید به کارکرد اکولوژیک آن توجه کرد، مثلا اینکه هر لیتر آب تا چه حد میتواند از مرگ قطعی یک بخش از سرزمین ایران و تداوم بیابانزایی در آن جلوگیری کند. دشتهای در معرض خشکیدگی همین الان آب میخواهند. نمیشود رفع تشنگی آنها را احاله داد به بعد از برنامههای پنجم و ششم و هفتم توسعه کشور و حل قطعی مشکلات با غرب و برآمدن غنچههای رونق اقتصادی و بهبارنشستن انبوه طرحهای اشتغالزایی که سالهاست در یک قدمی بهبارنشستن هستند. باید حساب کرد هر مترمکعب از سرزمین ایران که همین امسال میمیرد، میتوانسته در طول تاریخ چقدر بارآوری داشته باشد. در شرایط کنونی ایران، بهای واقعی آب، یعنی ارزش زیستبومی هر مترمربع از سرزمین ایران که با رفع تشنگی میتواند زنده بماند، اما حتی اگر همان حداقل مبلغ ممکن یعنی ده تومان به ازای هر لیترِ مورد قبول وزارت نیرو را هم در نظر بگیریم، باز نتیجه محاسبه تکاندهنده است. تولید هر کیلو گندم مستلزم مصرف هزارو ۵٠٠ لیتر آب است.
قیمت خرید تضمینی گندم نیز امسال هزارو ١٠٠ تومان بوده است، یعنی دولت هماکنون دارد برای تولید هر کیلو گندم در ایران، عملا پانزده هزار تومان هزینه آب متحمل میشود، اما آن را به کمتر از ده درصد این مقدار از کشاورز میخرد. نکته همین جاست؛ در حالی که قیمت هر کیلو گندم در بازارهای جهانی حدود بیست سنت است، بهتر نیست بهجای کشت گندم آن را از خارج وارد کنیم؟ دولت میگوید میخواهد دو هزار کیلومتر لوله بکشد از اینجا تا تاجیکستان برای واردات آب. درحالیکه واردات گندم عملا همان کار را میکند، یعنی هزارو ۵٠٠ لیتر آب به بهای ٢٠ سنت، البته به این نحوه محاسبه میتوان خردههایی گرفت، مثلا اینکه بخشی از آن بهای پانزده هزار تومان، قبلا در قالب سدسازیها و…، پرداخت شده و حالا دیگر جزء هزینههای جاری دولت نیست، اما همچنانکه گفته شد درنظرگیری ارزش اکولوژیک آب، اساسا همه این محاسبات را به هم میریزد، چون آنجا ما دیگر درباره قیمت کرباسی که تابلوی مونالیزا روی آن کشیده شده است، بحث نمیکنیم، بلکه داریم در باره ارزش هنری و تاریخی این تابلو حرف میزنیم. میشود به عقب برگشت و کلی درباره نابسامانیهای مدیریتی که باعث شدهاند وضع به اینجا برسد، حرف زد، اما فعلا این حرفها دردی را دوا نمیکند. برای نجات زیستبوم ایران الان چارهای نیست جز پذیرفتن شجاعانه تعطیلی بخش عمده کشاورزی ایران. متأسفانه هیچ چاره دیگری نیست.اِیکاش وجود داشت.
ناصرکرمی / استاد اقلیمشناسی در دانشگاه برگن نروژ
لینک کوتاه : http://iann.ir/?p=8932