تلاش خبرنگار روزنامه «شرق» برای گفتوگو با متخصصانی که خود را خبره طب اسلامی معرفی میکنند، به جایی نرسید. آنها به گفته منشیان خود یا به سفر تحقیقاتی رفته بودند، یا باید با روابط عمومیشان صحبت میشد، یا اینکه اصلا وزارت بهداشت را حائز صلاحیت برای سخنگفتن درباره طب اسلامی نمیدانستند. فردی که او را بهنام حکیم میثم میشناسند، در چند کلمه کوتاه گفت: «وزارت بهداشت، شیطانی شده. طب اسلامی پدر همه علمهاست و برای اینکه وزارت بهداشت بهراحتی بتواند کشتوکشتار کند، میخواهد اینگونه ما را زیر سؤال ببرد».
اما مسئلهای که وجود دارد، این است که طب سنتی و اسلامی چه ربطی به هم دارند؟ درحالیکه در دانشگاههای کشور رشته طب سنتی تدریس میشود، اینکه پزشکان طب اسلامی در معرفی خود از متخصص طب سنتی استفاده میکنند، چطور میتواند توجیهپذیر باشد؟
دکتر محمود خدادوست رئیس مرکز طب سنتی وزارت بهداشت به تفاوت طب اسلامی و سنتی اشاره کرده و گفت: «طب سنتی امروز مصوب شده است و میتوانیم به آن طب ایرانی بگوییم. طب ایرانی یا طب سنتی ایرانی شامل درمانهای متعددی است. قدم اول درمان سنتی ایرانی مطابق کتاب قانون تدبیر است. تدبیر یعنی اصلاح سبک زندگی. قدم دوم درمان استفاده از دارو است که منظور داروهای گیاهی است.
قدم سوم درمان یداوی است. درمان یداوی مثل حجامت، زالودرمانی، ماساژ و … اینها روشهای درمانی سنتی ایرانی هستند. اینکه عدهای روشهای درمانی طب سنتی یا ایرانی را به اسم طب اسلامی به خورد مردم میدهند، در واقع دارند از باورهای اعتقادی و دینی مردم استفاده میکنند. اینها قبل از اسلام هم بوده است، چون بخش عمدهای از طب ایرانی ما قبل از اسلام تحت عنوان طب یونانی استفاده میشده. همین الان هم طب سنتی ما تحت عنوان طب یونانی مشهور است».
او در ادامه افزود: «واژهای بهنام طب اسلامی با رویکردهای متفاوتی امروزه مطرح است و از این واژه استفاده میشود. یک عده همان طب سنتی ایرانی را به دلیل اینکه در دوران تمدن اسلامی به اوج شکوفایی رسیده بود، طب اسلامی میخوانند. در واقع این همان طب سنتی ایرانی است که دوران شکوفاییاش مربوط به دوران تمدن اسلامی است.»
خدادوست در ادامه با اشاره به دسته سوم تصریح کرد: «دسته سوم کسانی هستند که معتقدند از روایات منسوب به ائمه اطهار ما میتوانیم یک مکتب و یک نظام طبی ایجاد و از آن برای سلامت مردم استفاده کنیم که البته با توضیحی که در بند دو دادم، اگر نگاه اخباریگری از یک روایت طبی داشته باشیم قطعا، هم به سلامت مردم آسیب میزنیم، هم به دین مردم آسیب میزند؛ بهعنوانمثال اگر ما در یک روایتی داشته باشیم که خوردن هفت عدد خرما برای تأمین سلامتی بدن مناسب است یا در روایت دیگر این تعداد به پنج خرما برسد و روایت دیگری بگوید سه عدد خرما کفایت میکند، اینجا در نگاه مثبت با فرض بر اینکه سند این روایت از طریق علم رجال ثابت شده باشد و درست باشد، دوم با علم دلالی، دلالت روایت هم ثابت شده باشد، در اینکه ما چه تعداد خرما و چه نوع خرمایی را استفاده کنیم و اینکه در چه سنی، چه جنسی، چه اقلیمی و خیلی از این متغیرهای دیگر، پس قطعا با فرض بر اینکه سند یک روایت درست باشد، برای تعمیم به زمان و مکان امروز و برای استفاده مردم امروز و چه میزان استفاده شود، قطعا نیازمند کار پژوهشی است؛ یعنی ما نمیتوانیم به استنباط شخصی از یک روایت بپردازیم».
رئیس مرکز طب سنتی وزارت بهداشت با تکذیب مجدد وجود شاخه طب اسلامی گفت: «ما در روایت داریم سیاهدانه برای قوه هاضمه خوب است و قطعا هم خوب است. چهبسا روایات طبی مستندی هم داشته باشد، اما چه میزان سیاهدانه برای قدرت هضم خوب است؟ آیا در هر فرد میزان آن یکسان است؟ هربار چقدر باید استفاده شود؟ این نیازمند آن است که ما روی روایات کار پژوهشی کنیم که مقدارش دربیاید. بسیاری از بیماریهای نوپدیدی را داریم که برای آنها روایتی نداریم. حتی با فرض اینکه بپذیریم، آن عده مدعیانی که میگویند ما ١١ هزار روایت مستند طبی داریم حرفشان درست باشد، سندش هم درست باشد، برای بسیاری از بیماریهای نوپدید سندی نداریم. پس استفاده ابزاری از روایات طبی نگاه و رویکرد اخباری از روایات طبی دین و سلامت مردم را در خطر قرار میدهد. از آن مهمتر مگر رسالت اسلام طب بوده است؟ اگر رسالت اسلام اینگونه بوده، پس چرا زمانی که حضرت علی (ع) ضربت شمشیر میخورند، سه معصوم حاضر؛ یعنی امام حسن و امام حسین و حضرت علی(ع) برای درمان اقدام نکردند؟ و چرا سراغ طبیبی رفتند که از قضا غیرمسلمان بود؟ روایت معروف دیگری داریم که خدمت پیامبر در مدینه رفتهاند و اظهار بیماری کردهاند و پیامبر فرد را به طبیب حارث بن کلده ارجاع دادند که او هم مسلمان نبود. اگر رسالت اسلام طبابت بود، پس باید آنها همه یک مریضخانه و شفاخانه داشتند و طبابت میکردند».
وی در پایان خاطرنشان کرد: «نکته سوم اینکه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه یانا لکل شی، میگوید: قرآن همهچیز را گفته است، اما تفسیر آقای طباطبایی زیباست. ایشان میگوید قرآن همهچیز را برای هدایت انسان گفته است چون وظیفه قرآن و اسلام هدایت انسان است. بنابراین چیزی از هدایت را فروگذار نکرده است اما معنایش این نیست که قرآن و روایات راجع به انرژی هستهای و فیزیک و شیمی گفته باشند چون رسالت این نبود. آیا راجع به انرژی هستهای روایت داریم؟ آیا انرژی هستهای اسلامی است یا غیراسلامی است؟ علامه طباطبایی درباره علوم دینی و غیردینی میفرمایند این به فلسفه علم بازمیگردد و جهانبینی. اگر جهانبینی ما توحیدی باشد همه علوم توحیدی میشود. آنوقت انرژی هستهای را بر اساس مبانی شرعی و دینی رهبر انقلاب میفرمایند اگر انرژی هستهای در خدمت مردم و سلامت مردم و رفاه حال استفاده شود اسلامی است، اگر برای کشتوکشتار استفاده شود حرام میشود».
از طرفی در گوشهوکنار بسیار شدهاند افرادی که حتی بدون داشتن سواد کافی خواندن و نوشتن ادعای درمانهای معجزهآسا دارند و به نام طب سنتی نسخههای چند صد هزارتومانی و گاه میلیونی به دست مردم میدهند. برخی دیگر که در سفرههای مردم نفوذ کرده و به اسم طب سنتی و طب اسلامی و قرآنی ادعاهای عجیبوغریب مطرح کرده و از طریق فروش محصولات خود به کسب درآمدهای میلیاردی میپردازند. اینکه چرا هیچیک از مراجع مسئول به پیگیری این مسائل و اینگونه کلاهبرداریها نمیپردازند موضوع مهمی است و جای سؤال دارد، اما اینکه مردم بهراحتی تمام این حرفها را باور کرده و در آن کلاسها شرکت میکنند، برای درمان به آن طبیبنماها مراجعه میکنند و بر سر سفرهشان محصولات آن شایعهپردازان را میگذارند، جای سؤال بزرگتری است.